چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۹
۰ نفر

همشهری دو - امید مهدی‌نژاد: در منزلگاه صفاح، فرزدق بن غالب، به کاروان حسین‌(ع) رسید، و او شاعری بود سخت چیره‌دست.

شمع

پرسيد: «اين قطار از آن كيست؟» گفتند: «از آن حسين پسر علي». پس نزديك حسين‌(ع) شد و او را سلام گفت و گفت: «خداي مرادت برآورد و به آنچه مي‌پسندي‌ات رساند. پدر و مادرم به قربانت، ‌اي فرزند رسول، كجا مي‌روي به چنين شتاب؟» حسين‌(ع) گفت: «اگر شتاب نكنم، خواهندم گرفت». پس گفت: «كيستي تو؟» فرزدق گفت: «مردي از عرب». حسين‌(ع) گفت: «از آن‌سو چه خبر داري؟» فرزدق گفت: «از مرد آگاهي پرسيدي. خبرها دارم. دل‌هاي مردمان با توست و شمشيرهاي‌شان بر تو. قضا از آسمان مي‌آيد و خداي هرچه خواهد مي‌كند». حسين‌(ع) فرمود: «راست گفتي. كار در دست خداست و پروردگار ما روزاروز در كاري. اگر قضا فرو‌ آيد بر آنچه مي‌پسنديم، خداي را بر نعمت‌هايش مي‌ستاييم و البته به استعانت هم‌اوست كه توفيق شكر مي‌يابيم. وگر تقدير سد راه آرزوي شود، خللي نرساند به آنكه خواسته‌اش حق است و مرامش پارسايي». فرزدق گفت: «آري، خدايت به آنچه دوست داري رساند و از آنچه بيم داري دور دارد».

آنگاه حسين‌(ع) مركبش را پي زد و فرزدق را گفت: «بر تو درود» و رفت. و چون در منزلگاه بطن‌الرمه رسيد، اهل كوفه را چنين نامه كرد:
«بسم‌الله الرحمن الرحيم. از حسين بن علي به برادرانش از مؤمنين كه در كوفه‌اند. بر شما سلام. آنچه مسلم‌بن‌عقيل نوشته بود كه براي من گرد آمده‌ايد و مشتاقيد آمدنم را و برخاسته‌ايد به ياري ما و همت كرده‌ايد به طلب حق ما، به من رسيد. خداوند در مقابل، بهترين پاداش‌تان دهد و براي ما و شما خير و نيكي رقم زند. اين نامه را از بطن‌الرمه براي‌تان نوشتم و شتابان به سوي شما خواهم آمد. والسلام».
پس قيس بن مسهر صيداوي را خواند و نامه به او سپرد تا به كوفيان رساند.

کد خبر 348612

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha